Divoone! no Love
درباره وبلاگ




پيوندها
حسین
ممد
احساس
شرمندگی
سلامی از ته دل
عشق واقعی عشق به مهدی ست
عشق من وتو
وبلاگ برتر
در انتظار محبت
ماهی های زینتی
خیلی ساده
ستایش
فریاد بیصدا
دانلود موزیک وفیلم
شب گرد و نفس
عاشقه مهربون
BE$T G@ME$ & $OFTW@RE$ 4 DOWNLO@D
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک با دوستان
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جزیره و آدرس jaziremo.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. باتشکر جزیره









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 32
بازدید کل : 26753
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


فال عشق

نويسندگان
ISLAND

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:DIVOONE NI LOVE, :: 12:40 :: نويسنده : ISLAND

وقتی چشمام پر اشكه وقتی قلبم بی قراره

وقتی پابه پای ابرا چشم من بارون می باره

وقتی مثل یه پرنده میرم و گوشه می گیرم

وقتی با نبودن تو توی هر لحظه می میرم

با یه حس عاشقونه انتظار تو رو دارم

من یه ماهی تو یه دریا تو كه نیستی بی قرارم بی قرارم

وقتی خواب تو می بینم خواب عاشقونه ی تو

وقتی كه قطره ی اشكو می بینم رو گونه ی تو

وقتی قلب عاشقم رو پیش پای تو می ذارم

وقتی كه بلور اشكو واسه تو هدیه می یارم

با یه حس عاشقونه انتظار تو رو دارم

من یه ماهی تو یه دریا تو كه نیستی بی قرارم

تو كه نیستی تو كه نیستی قلب عاشق بی قراره

آرزوی تو رو داشتن باز تو رو یادم می یاره

هنوزم حس نیازت از تو قلب من نرفته

كاش بدونی كاش بدونی زندگی بی تو چه سخته

 

DIVOONE NO LOVE

I LOVED M

I LOVE ...
 
پنج شنبه 24 آذر 1390برچسب:DIVOONE NI LOVE, :: 12:30 :: نويسنده : ISLAND


می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را

می جویمت چنانکه لب تشنه آب را

محو تو ان چنانکه ستاره به چشم صبح

یا شبنم سپیده دمان آفتاب را

بی تابم آنچنانکه درختان برای باد

یا کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل

یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی ، می آفرینمت

چونانکه التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی

با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را؟

 

DIVOONE NO LOVE

I LOVED M

I LOVE ...
 
یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : ISLAND

من به مدرسه ميرفتم تا در س بخوانم ...
تو به مدرسه ميرفتي به تو گفته بودند بايد دکتر شوي ...
او هم به مدرسه ميرفت اما نمي دانست چرا ؟!

من پول تو جيبي ام را هفتگي از پدرم ميگرفتم ...
تو پول تو جيبي نمي گرفتي هميشه پول در خانه ي شما دم دست بود ...
او هر روز بعد از مدزسه کنار خيابان آدامس ميفروخت !

معلم گفته بود انشا بنويسيد و موضوع اين بود : علم بهتر است يا ثروت ؟!

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم مي گفت با علم مي توان به ثروت رسيد


تو نوشته بودي علم بهتر است
شايد پدرت گفته بود تو از ثروت بي نيازي


او اما انشا ننوشته بود برگه ي او سفيد بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود ...

معلم آن روز او را تنبيه کرد
بقيه بچه ها به او خنديدند
آن روز او براي تمام نداشته هايش گريه کرد
هيچ کس نفهميد که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمي دانست او پول خريد يک خودکار را نداشته
شايد معلم هم نمي دانست ثروت وعلم
گاهي به هم گره مي خورند
گاهي نمي شود بي ثروت از علم چيزي نوشت ...

من در خانه اي بزرگ مي شدم که بهار توي حياطش بوي پيچ امين الدوله مي آمد
تو در خانه اي بزرگ مي شدي که شب ها در آن بوي دسته گل هايي مي پيچيد که پدرت براي مادرت مي خريد ...
او اما در خانه اي بزرگ مي شد که در و ديوارش بوي سيگار و ترياکي را مي داد که پدرش مي کشيد

سال هاي آخر دبيرستان بود بايد آماده مي شديم براي ساختن آينده

من بايد بيشتر درس مي خواندم دنبال کلاس هاي تقويتي بودم ...
تو تحصيل در دانشگا هاي خارج از کشور برايت آينده ي بهتري را رقم مي زد ...
او اما نه انگيزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار مي گشت ...

روزنا مه چاپ شده بود هر کس دنبال چيزي در روزنامه مي گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ي قبولي هاي کنکور جستجو کنم ...
تو رفتي روزنامه بخري تا دنبال آگهي اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردي ...
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در يک نزاع خياباني کسي را کشته بود !!!

من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به اين فکر کنم که کسي ، کسي را کشته است
تو آن روز هم مثل هميشه بعد از ديدن عکس هاي روزنامه آن را به به کناري انداختي
او اما آنجا بود در بين صفحات روزنامه :
براي اولين بار بود در زندگي اش که اين همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت وقت گرفتن نتايج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهي ام بودم
تو مي خواستي با مدرک پزشکي ات برگردي همان آرزوي ديرينه ي پدرت
او اما هر روز منتظر شنيدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود ، جامعه ي ما هميشه قضاوت مي کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسين مي کنند
تو به خود مي باليدي که جامعه ات به تو افتخار مي کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرينش مي کنند

زندگي ادامه دارد ، هيچ وقت پايان نمي گيرد

من موفقم : من ميگويم نتيجه ي تلاش خودم است!!!
تو خيلي موفقي : تو ميگويي نتيجه ي پشت کار خودت است!!!
او اما زير مشتي خاک است : مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من , تو , او
هيچگاه در کنار هم نبوديم
هيچگاه يکديگر را نشناختيم
اما من و تو اگر به جاي او بوديم آخر داستان چگونه بود...؟

I LOVE ...
 
پنج شنبه 18 فروردين 1390برچسب:DIVOONE NO LOVE, :: 16:39 :: نويسنده : ISLAND

عشق چیست؟
   

از دریا پرسیدن عشق چیست؟ گفت : خشکیدن

از گل پرسیدن عشق چیست؟ گفت: پرپر شدن

از زمین پرسیدن عشق چیست؟ گفت: لرزیدن

از آسمون پرسیدن عشق چیست؟ گفت: باریدن

...از انسان پرسیدن عشق چیست؟ ناگهان از ته دل گفت جدایی

............اما اگر از من بپرسند عشق چیست؟ می گویم: تنهایی

I LOVE ...
 
پنج شنبه 18 فروردين 1390برچسب:M&N, :: 16:33 :: نويسنده : ISLAND

اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر شهوت نفس لذت نخوانی


از سینه تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد

 عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل

 روزاحباب تو نورانی الی یوم الحساب
روزاعدای تو ظلمانی الی یوم القیام

 دیوانه کرد آرزوی وصل او مرا
از سر برون نمی‌رود این آرزو مر

 گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

 آنکةعاشقانةخندیدخندهای منودزدید
پشت پلک مهربونی خواب یک توطئةمیدید

 تورامیبینم ومیلم زیادت میشود هردم
تورامیبینم ودردم زیادت میشود دردم

هرکسی هم نفسم شددست آخرقفسم شد
منه ساده بخیالم که همه کاروکسم شد

نیازارم ز خود هرگز دلی را
که می ترسم در آن جای تو باشد

 گر بی خبر آمدیم به کوی تو، دور نیست
فرصت نیافتیم که خود را خبر کنیم

 گرچه میدانم نمی‌آید،ولی هردم از شوق
سوی درمی‌آیم و هرسو،نگاهی میکنم

 از سوز محبت چه خبر اهل هوس را
این اتش عشق است نسوزد همه کس را

 آورم پیش تو از شوق پیام دگران
گویمت تا سخن خویش به نام دگران

 من بخال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

 گاه گاهی به من ازمهر پیامی بفرست
فارغ ازحال خود و جان و جهانم مگذار

 غمی خواهم که غمخوارم تو باشی
دلی خواهم که دل آزارم تو باشی

 گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
حاشا که مشتری سر مویی زیان کند

گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو نیست بگو راست بگو

 صبر در جور و جفای تو غلط بود غلط
تکیه بر عهد و وفای تو غلط بود غلط

 گرچه هرلحظه زبیداد تو خونین جگرم
هم بجان توکه ازجان بتو مشتاق ترم

 غیر از غم عشق تو ندارم , غم دیگر
شادم که جز این نیست مرا همدم دیگر

 دل که آشفته روی تو نباشد دل نیست
آنکه دیوانه خال تو نشد عاقل نیست

 زدرد عشق توبا کس حکایتی که نکردم
چرا جفای تو کم شد؟شکایتی که نکردم

 تو کیستی،که اینگونه،بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

 بشنو از نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند


I LOVE ...
 
پنج شنبه 18 فروردين 1390برچسب:M&N, :: 16:28 :: نويسنده : ISLAND

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست 

 آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

 این قافله از قافله سالار خراب است 

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست 

 تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش 

دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست

 من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما

آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

 آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست

 امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

 در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است 

وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست

I LOVE ...
 
پنج شنبه 4 فروردين 1390برچسب:, :: 23:56 :: نويسنده : ISLAND
 

علاقه و محبت شدیدی كه سابقا به تو ابراز می كردم

دروغ بود و بی احساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو

روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم

به دو رویی تو بیشتر پی می برم و

این احساس در دل من جا میگیرد كه بالاخره باید

از هم جدا شویم دیگر به هیچ وجه حاضر نیستم كه

روزی شریك زندگی تو باشم و اگر چه عمر دوستی چون گلهای بهاری كوتاه بود

در این مدت كم به طبیعت فرومایه و هوسهای پست تو پی بردم و

بسیاری از صفات و اخلاق تو برایم روشن شد مطمئن هستم كه

این خشونت و تنه خوئی بالاخره تو را بدبخت خواهد كرد

اگر ازدواج ما سر گیرد

تمام عمر با پشیمانی خواهی گریست و اگر افسانه آشنایی پایانش جدایی باشد

خوشبخت خواهیم بود و حالا لازم است كه بگویم

این موضوع را هیچ گاه فراموش نكن و مطمئن باش  که

این نامه را سرسری نمی نویسم و چقدر ناراحت كننده است اگر

باز هم بخواهی در صدد دوستی با من باشی بنابراین از تو میخواهم

جواب نامه مرا ندهی چون نامه تو سرتاسر

دروغ و تظاهر است و تنها چیزی كه نداری

محبت است و من تصمیم گرفتم برای همیشه

تو و یادگاری تلخ عشقت را فراموش كنم دیگر به هیچ وجه نمیتوانم

خودم را راضی كنم كه دوستت داشته باشم و شریك زندگی تو باشم

و حالا اگر می خواهی به محبت من پی ببری نامه مرا یك خط در میان بخوان

I LOVE ...
 
پنج شنبه 4 فروردين 1390برچسب:, :: 23:51 :: نويسنده : ISLAND
 
باز آن یار بی وفا
باز آن یار با جفا
رفته بی من ای خدا
باز که شده درد آشنا
من تنها یا دل شدم
او با کی شد همنوا
او که با من میدمید
او که از من می شنید
حال رفته بی من چرا
راز دل شد برملا
من بی او خوابم نبرد
او با کی شد هم قبا
باز من دیوانه شدم
مست با بیگانه شدم
او در دلم جا خوش بکرد
من رسوا ترین رسوا
خوش بودم وقتی که بود
مست بودم با دلبران
I LOVE ...
 
پنج شنبه 4 فروردين 1390برچسب:, :: 23:37 :: نويسنده : ISLAND

تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم .
برای خاطر عطر نان گرم

و برفی که آب می‌شود
و برای نخستین گل‌ها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم
.
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم
.
بی تو جز گستره‌ یی بی‌کرانه نمی‌بینم

میان گذشته و امروز
.
از جدار آیینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم

می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند
.
تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست

به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
می‌اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی

تو خورشید رخشانی که بر من می‌تابی هنگامی که به خویش مغرورم

سپیده که سر بزند
در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم
.
پس به نام زندگی

هرگز نگو هرگز

I LOVE ...
 
پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : ISLAND

علي (ع) مي فرمايند : زندگي دو روز است ، روز اول به نفع تو و روز دوم عليه تو . روزي كه به نفع توست مغرور نشو و روزي كه عليه توست صبور باش . زيرا كه عمر هردو كوتاه است

 

شايد آن روز که سهراب نوشت : تا شقايق هست زندگي بايد کرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت بايد اينجور نوشت هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچک و ياس زندگي اجبارست

 

وقتي گريه مي کنم تو را در ميان اشکهايم مي بينم **ولي اشکهايم را پاک مي کنم تا کسي تو را نبيند
 

 

نمي گويم فراموشم نکن هرگز/ ولي گاهي به ياد آور/ رفيقي را که ميداني/نخواهي رفت از يادش عشق با غرور زيباست ولي اگر عشق را به قيمت فرو ريختن ديوار غرور گدايي كني... آن وقت است كه ديگر عشق نيست... صدقه است کساني که دير قول ميدهند خوش قولترين مردمان دنيا هستند....ژان ژاک روسو

 

يک سنگ کافي است براي شکست يک شيشه يک جمله کافي است براي شکستن قلب.يک قلب کافي است براي عاشق شدن. يک دوست کافي است براي يک عمر زندگي
 

 

دريا رو دوست دارم ولي از امواجش مي ترسم بهار را دوست دارم ولي از تاريکي اش مي ترسم شمعي از جنس تو را دوست دارم ولي از اب شدنش مي ترسم

I LOVE ...
 
دو شنبه 27 دی 1389برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : ISLAND

یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم

گر چه در خویش شکستیم صدایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

گر شکستیم زغفلت من و مایی نکنیم

یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم

وقت پر پر شدنش ساز و نوایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها بود

طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

یادمان باشد اگر حال خوشی دست بداد

 جز برای فرج یار دعایی نکنیم

**این تن بمیره نظر بزارید**

I LOVE ...
 
یک شنبه 26 دی 1389برچسب:, :: 14:18 :: نويسنده : ISLAND

سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل

روز اول گل سرخي برام اوردي گفتي براي هميشه دوستت دارم روز دوم گل زردي برايم اوردي گفتي دوستت ندارم روز سوم گل سفيدي برايم اوردي و سر قبرم گذاشتي و گفتي منو ببخش فقط يه شوخي بود

 

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

 

 

خانوم ها و آقایون،دخترها و پسرهایادتون نره نظر بدیدهاا!

I LOVE ...
 
سه شنبه 23 دی 1389برچسب:, :: 9:37 :: نويسنده : ISLAND

منم دل تنگ دل تنگم ...

مرا درياب …

منم، دل تنگ دل تنگم،
منم، يک شعر بي رنگم

منم، دل رفته از چنگم،
منم، يک دل که از سنگم

منم، آواز طولاني،
منم، شب هاي باراني

منم، انساني ام فاني،
خداوندا تو مي داني …

منم، در متن يک دردم،
منم، برگم، ولي زردم

منم، هستم، ولي سردم،
منم، مُرده ام، منم مُرده ام

منم، يک بغض ِ پُر باران،
منم، غم هاي بي سامان

منم، هستم دراين زندان،
منم، زخم هاي بي درمان

منم، دارم تب و تابي،
ز تنهائي، ز بي تابي

منم، رفته به گردابي،
مرا بايد که دريابي!!!

منم ، يک آسمان دردم ،
منم ، دريا شود قبرم

منم ، دنيا شود جبرم ،
منم ، پايان شده صبرم

منم ، يک ذره گردم ،
منم ، خواهم کسي همدم

منم ، برخود ستم کردم ،
دلم خون ميشود هردم

منم ، از عشق گويانم ،
منم ، دردست درمانم

منم ، آمد به لب جانم ،
خداوندا ! بميرانم !


I LOVE ...
 
22 دی 1389برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : ISLAND

.....فقط یکی ست که درکم میکنه.....

....خدا....

 

I LOVE ...
 

صفحه قبل 1 صفحه بعد